گرچه مقصود از کتاب آن فن بود
گر تواَش بالش کنی هم میشود
لیک از او مقصود این بالش نبود
علم بود و دانش و ارشاد و سود
نعمتها هیچ کدام نمیگویند با ما چه کنید اما «شکر» آن نعمت، به ابراز بهترین عکسالعمل و کاملترین بهرهبرداری از او میسّر است که این عکسالعمل هم، ربطی وثیق با «آگاهی»، «بلوغ فکری» و «شناخت» آدمی از جهان، انسان و خدا دارد؛ پس هر که آگاهتر است طبعاً شاکرتر است. و در مقابل، کفران نعمت نیز نسبتی تام با «جهل» آدمی دارد. امیرالمؤمنین(ع) درکمال تیزبینی جامعهشناسانه درباب جهل یک ملت در خطبه دوم نهجالبلاغه میفرماید: "بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ." در چنین سرزمینى، دهان «دانایان» را مىبندند و افسار «نادانان» را یله مىكنند و عزیزشان مىدارند:
چون كه حكم اندر كف رندان بُوَد
لاجرم ذُوالنــــــــون در زندان بُوَد
در سرزمینی که سخن عالم شنیده نشده و جاهل محترم شمرده شود، این سرزمین نامی جز زندان ندارد. نشنیدن سخن عالمان و لجام زدن و دهان بسته نگه داشتن آنها با شعبده تبلیغ، تزویر، تخریب و رسانه یک نمونهٔ آشکار از کفران نعمت است.
وقتی سخن از شکر و کفر نعمت میرود، نباید تنها به خوردنیها و پوشیدنیها نظر داشت، علم و عالمان هم از نعمتهای ارجمند الهیاند که باید بهترین و کاملترین و شاکرانهترین بهرهها را از آنها برد. بر در خانهٔ عالمان و پارسایان نرفتن و از آنان کسب فضیلت نکردن، ضایع کردن آنهاست. گویا مولوی هم همین مضمون را از نهجالبلاغه گرفته بود که میگفت:
جاهلان سرور شدستند و زبیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال اندیشگان را تا یقین
قرآن کریم در سوره نحل آیه ۱۱۲ به صراحت هشدار میدهد که کفران نعمت برای یک سرزمین نتائج گرانباری چون «جوع» (فقر) و «خوف» (ناامنی) در بر دارد که هر دوی آنها از نشانههای ناراستی یک جامعه است.
چیزی که کمر جمهوری اسلامی را خواهد شکست......برچسب : نویسنده : molaghat1 بازدید : 87