همانگونه که یک کوهنورد اگر میخواهد از قله به هر سوی افق بنگرد، میبایست رنج راه را طاقت بیاورد و اگر در میانهٔ راه بماند تنها به یک سوی افق خواهد نگریست؛ انسانی هم که میخواهد به افق هستی نگاه کرده و هستی را چنان که هست بنگرد و حقایق امور را دریابد و به تعبیر پیامبر اسلام: پدیدهها را همانگونه که هستند ببیند( اللهم ارنا الاشیاء کما هی)، میبایست راهی از رنج و دشواری را طی کند و از عقبههای سخت و ناهموار بگذرد. این رنج از واقعیترین بخش در زندگی انسان سالک است.
این راه در یک کلام از مدار درد میگذرد و شکیبایی نیکو به تعبیر جناب یعقوب و یا شکیبایی زیبا به تعبیر حضرت زینب:
ای فلق عصمت و خورشید شرم
ای دل خورشید ز روی تو گـــرم
بانگ رسای تو ستم سوز شد
کشته مظلـــــوم تو، پیروز شد
خواست که غم دست تو بندد ولی
غـــم که بُود در بر دُخت علـــــی؟
قامت تو قامت غــــم را شکست
دُخـت علـی را نتوان دست بست
آن همه غم، آن همه استادگی
آن همه سُتـْواری و آزادگــــی
آن همه خون دیدن و چون گُل شدن
دشت خـــــزان دیدن و بلبل شــــدن
جان تو گلخانه عشــــق و بلاست
جای چنان چون تو زنی کربلاست
برچسب : نویسنده : molaghat1 بازدید : 99